عشق مامان تانیاعشق مامان تانیا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره
عشق مامان تیناعشق مامان تینا، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

تانیا و تینا عمادین

شكوفه زندگي مامان

ماماني اين هفته پنجشنبه رفته بوديم سيمين دشت خيلي خيلي خوش گذشت حسابي سبز شده واقعا دل كندن ازش خيلي سخته شما هم طبق معمول خيلي بازي كرديد انگار هر موقع ميريم اون جا و بر ميگرديم شما چند سانت بزرگ تر ميشيد يك عالمه هم مامان ازشما عكس گرفته دخترم در ژست هاي مخطلف. ...
28 فروردين 1392

نوروز92

عزيز دل مامان امسال هم مثل سال هاي قبل در كنار تو خيلي خوش گذشت سه شنبه رفتيم سيمين دشت سال تحويل خونه عزيز بوديم تاروز سوم فروردين سيمين دشت بوديم دورمون خيلي شلوغ بود خيلي خوش گذشت بابا تصميم گرفت بريم مسافرت بلعخره روز چهارم راه افتاديم بريم قشم خاله هم با هامون آمد اول رفتيم يزد وروز بعد مستقيم قشم خيلي خوش گذشت شما اونقدر اب بازي كردي كه تمام دست و صورتت رو افتاب سوزونده بود خلاصه بعد از سه روز دل كندن از اون جا خيلي سخت بود وبعد رفتيم شيراز و اصفحان وبعداز هفت روز رسيديم خونمون فرداي اون روز هم رفتيم سيمين دشت تا سيزده بدر اون جا باشيم تا شانزده هم اون جا بوديم خلاصه عيد خوبي داشتيم خيلي هم بهمون خوش گذشت مخصوصا به شما عزيز دل مامان....
19 فروردين 1392

اينم تقويم تانيا جونم

تانيا جونم دو روز ديگه سال تحويله ،امسال هم با بودن دختر نازمون مثل سال قبل مثل برق و باد گذشت امسال ماماني برات يه سورپرايز داره از عكس هاي خوشگلت يه تقويم چاپ كرده انشااله سال خوبي داشته باشي عزيز دل مامان      ...
28 اسفند 1391

عشق مامان و بابا

دختر مامان یواش یواش دیگه داره بزرگ میشه روز به روز شیرین تر از روز قبل مامانی میدونم برای دندون در آوردنت خیلی اذیت شدی ولی اصلا مامان و بابا رو اذیت نکردی درست 5 ماهت بود اولین دندون رو در آوردی با همون یک دونه دندون دوست داشتی همه چیز روبخوری ، همه رو گاز بگیری. اما مامان جونم چرا قبل از اینک موهات در بیاد دندون در آوردی آخه مامانی اونقدر دوست داشت یک عالمه مو داشتی مامان گل سرای خوشگل رو سرت می زد .                                       &nb...
16 اسفند 1391

15 روز مانده تا عيد

ماماني ببخشيدنتونستم بيام برات چيزي بنويسم اخه مشغول خونه تكاني بودم بلعخره ديروز تموم شد ولي بازم يه سري چيزا مونده سبزه عيدمون هم بزرگ شده ولي فكر كنم خيلي زود گذاشتيم فقط مونده خريد عيد دخترم ،كه به بابايي گفتيم اعلام آمادگي كنه تا بريم خريد الان بابايي سرش خيلي شلوغه ماماني الان هم آب و هواي سيمين دشت خيلي بهاري شده آخره هفته ها كه ميريم اونجا وقتي مي خواهيم برگرديم اصلا نميشه ازش دل كند بياييم توي اين دود و دم تهران . اينم جديد ترين عكس تانيا گلي                    ...
15 اسفند 1391

جمعه خونه موندن خيلي بده

ماماني امروز جمعه، بر خلاف تموم جمعه ها سيمين دشت نرفتيم به خاطر اينكه بابايي يه عالمه كار داره امروز هم صبح زود از خواب بيدار شد رفت سر كار ما هم دوتايي با هم خونه تنها بوديم شما هم گرفتين خوابيدين مامان موندوتنهايي از وقتي به دنيا آمدي ديگه مامان نمي تونه تنها باشه ،حوصلم خيلي سر رفته بود  گفتم بيام يه سري به وبلاگت بزنم . دختركم 1 ماه ديگه عيده سه تايي خيلي عيد رو دوست داريم و براي رسيدنش لحظه شماري مي كنيم، يواش يواش هم كاراي خونه تكاني شروع ميشه امسال ديگه دختركم هم بزرگ شده كمك مامانش ميكنه دل بابايي بسوزه . عسل مامان بايد سبزه عيدمون هم بزاريم تا براي سال تحويل يه سبزه خوب داشته باشيم امسال مامان تصميم گرفته زوتر سبزه بزا...
27 بهمن 1391

زندگی مامان

عسل مامان روز به روز بزرگ تر میشه مامان برای کوچولویش دلش تنگ میشه . دیگه دخترکم کفشاش رو خودش می پوشه ، شلوارش رو خودش پاش می کنه ، غذا می خوره ،مو هاش رو شونه میکنه ، دست و صورتش رو خودش می شوره ، کمک مامان میکنه خونه رو تمیز میکنه و..........  دیکشنری تانیا مامان : میمی : پستونک          آس : آدامس         پت : پتو      پیش : پیشی به : غذا        آبعی : آب          ماس : ماست      و ....... این...
24 بهمن 1391

جشن تولد 2 سالگي جيگر مامان

دختركم بازم مامان با تمام وجود ميگه تولدت مبارك. ماماني امسال هم با اينكه نمي خواستيم برات تولد بگيريم همه چيزدست به دست هم داد تابتونيم يه ميهموني كوچيك برات بگيريم تا به همه بگيم دختر كوچولوي مامان 2 ساله شده.سه شنبه رفتيم سيمين دشت بابايي هم گفت يه كيك كوچولو مي گيريم پنج شنبه هر كي آمد سيمين دشت دعوتش مي كنيم خونه ماماني اينا اونجا يه تولد كوچيك مي گيريم . و زحمت كيك افتاد كردن عمو مهدي تا پنج شنبه بياره . شب پنجشنبه همون روزي كه دخترم 2 سال پيش از بيمارستان آمد خونه براش جشن گرفتيم با اينكه قصد تولد گرفتن رو نداشتيم ولي يه جشن كوچولوي قشنگي شد .عزيز دل مامان هم كه عاشق شمع خاموش كردن هستش چندين بار شمع رو كيكش رو خامو...
17 بهمن 1391

تولد زندگي مامان مبارك

دختر مامان درست همون ساعتي كه به دنيا آمدي مامان با تمام وجود ميگه تولدت مبارك انشاله 1000 ساله بشي قشنگم . دختر م دو ساله شده ، ماماني دوساله من و بابايي بهترين روزا رو با تو سپري كريم .                                                    ...
11 بهمن 1391