عشق مامان تانیاعشق مامان تانیا، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره
عشق مامان تیناعشق مامان تینا، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

تانیا و تینا عمادین

تانیا و ترم اول کلاس زبان

تانیا گلی مامان از 20 مهر به قول خودش میره مدرسه حسابی سرش شلوغه ،خیلی علاقه داره من و بابایی حسابی خوشحالیم از این که دختر نازمون هر وقت از کلاس زبان بر می گرده یه چیز جدید یاد میگیره به خودمون می بالیم دختر گلی مامان ترم اول زبان هستش ps1 یک روز در میان ساعت 11 کیف به دوش با تینا راه میفتیم سمت کلاس زبان به قول تانیا با باس میریم اینم کتاب های دختر مامان. ...
15 مهر 1393

مسافرت به شمال

گلای مامان این هفته ، هفته خوبی داشتن چون همه به اتفاق عمو مجید اینا رفتیم رشت سه شنبه ظهر بابا به عمو مجید زنگ زد گفت میایید بریم شمال او نا هم که از خداشون بود تا شب کارا مون رو ردیف کردیم رفتیم ساعت 12 شب بود راه افتادیم و چون مقصدمون اول قلعه رود خان بود ساعت 6 صبح بود رسیدیم قلعه رود خان اون روز اولین بار بود تینا کوچولو تو چادر خوابید ساعت 10 بابایی امد مارو بیدار کرد که بریم به سمت قلعه ما که از طولانی بودن راه خبر نداشتیم راه افتادیم تینا رو عمو مجید گرفت وتانیا با بابایی راه افتاد 1 ساعت و نیم تو راه بودیم تا رسیدیم بالا ولی به هیچ کس توصیه نمی کنم بلعخره3الی 4 ساعت طول کشید تا برگشتیم خسته راه افتادیم به سمت استارا دو روز اون جا...
24 شهريور 1393

تانیا ژیمناستیک کار من

تانیا کوچولوی مامان دیروز اولین جلسه ژیمناستیکش رو همراه بابایی رفت وقتی که برگشت خیلی خوشحال بود مرتب تمرینایی که مربیش با هاش انجام داده رو تو خونه انجام میده الهی مامان قربون اون پشت کارت بره عزیز دل مامان.                          ...
17 شهريور 1393

روز دختر

دخترای گل مامان عزیزای دلم روز تون رو مامان و بابا با تمام وجود تبریک میگن امید وارم همیشه لباتون پر خنده باشه  تو زندگی موفق تر از هر کس باشید مامان قربون اون صورت ماهتون بشه. عزیزای دل مامان روز به روز بزرگ تر میشید مامان لذت میبره تینا کوچولو دیگه بزرگ شده در  روز ساعت ها با  تانیا بازی میکنند دیگه هر جایی رو که پیدا کنه میگیره بلند میشه و شروع میکنه به راه رفتن تانیا هم از دیدن ابجی کوچولوش لذت میبره و کمکش میکنه. روز دختر بر همه دخترای گل مبارک ...
9 شهريور 1393

تینا کوچولو هم دیگه می می نمی خوره

تینا کوچولوی ما الان دو هفته ، که دیگه پستونک نمی خوره درست برعکس ابجی تانیا که به زور تونستیم پستونک رو ازش بگیریم تازه الان هم هر چند روز یه بار خانوم هوس میکنه بخوره الهی مامان قربونتون بره عزیزای دل مامان تینا جونم الان یک ماه هست چهار دسته پا راه میره الان دیگه بهتر میتونه با تانیا بازی کنه6 تا هم دندون داره .                                                             &n...
16 مرداد 1393

تانیا کوچولوی من نماز میخونه

سلام گلهای مامان انشاله مامان فدای اون روی ماهتون بشه قشنگای مامان روزبه روز بزرگتر میشید ومامان و بابا بیشتر لذت میبرن روزا ساعت ها با هم بازی میکنید از هم خسته نمی شید تینا کوچولو هم چهار دسته پا تمام خونه رو زیر پا میزاره تانیا گلی مامان هم میبینه کی مامان نماز میخونه تا اون هم زود تر از مامان اماده نماز خوندن میشه با اون لهجه قشنگ بچه گونش هر چی مامان میگه رو تکرار میکنه سوره توحید رو هم کامل بلده بخونه قشنگای مامان خداکنه همیشه دلتون زلال عین اب باشه مثل الان. ...
22 تير 1393

اولین لباس های یه شکل جیگرای مامان

جیگرای مامان فدای اون روی ماهتون مامان بشه روز به روز بزرگتر میشید و مامان بیشتر لذت میبره تینا کو چولو دیگه بدون کمک خودش میشینه دیگه نیاز به کمک تانیا کوچولو نداره سه تا هم دندون داره با نشستن تینا ، تانیا دیگه راهتر با آبجیش بازی میکنه الهی مامان قربون اون خنده هاتون بشه ...
31 خرداد 1393

اولین مسافرت تینا به شمال

عزیزای دل مامان بابایی تمام کاراش رو کنسل کرد تا دخترای گلش رو ببره مسافرت به شمال ،دوشنبه راه افتادیم و جمعه برگشتیم خونه تو این مدت خیلی به دخترای مامان خوش گذشت لب دریا هم خیلی شن بازی کردن انشااله همیشه خوش باشید گلای مامان ...
28 ارديبهشت 1393