13 روز تا تولد عسلكم
ماماني اومدم يه گشتي تو اينترنت بزنم دلم نيامد برات چيزي ننويسم آخه امروز دختر گلم يه كمي مريض شده الان هم دارو خورده خوابيده ماماني هم از اين فرصت استفاده كردم تا بيام يه گشتي بزنم .
جيگرم هنوز تصميم نگرفتيم برات تولد بگيريم شايد منو بابايي خودمون دو تا براي دختر نازمون تولد بگيريم اخه ماماني تولدت افتاده وسط هفته ولي اونقدر برامون عزيزي كه مگه ميشه چنين روز قشنگي رو فراموش كردو به خاطرش جشن نگرفت .
قشنگم اون هفته رفته بوديم تولد پسر عمومهدي اون جا اونقدر بهت خوش گذشت ، چند بار قبل از اينكه مهدي شعم هاي رو كيك رو خاموش كنه شما زودتر از او خاموش مي كردي و براي خودت دست مي زدي آخه ديگه عسلم يك سال بزرگ تر شده .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی